هدف چشم زخم واقع شدن، چشم زخم خوردن، از چشم شور آسیب دیدن، چشم خوردن برای مثال به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد / زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست (حافظ - ۵۸)
هدف چشم زخم واقع شدن، چشم زخم خوردن، از چشم شور آسیب دیدن، چشم خوردن برای مِثال به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد / زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست (حافظ - ۵۸)
دیدۀ روشن. چشم بینا. مقابل چشم تاریک و دیدۀ تاریک. - چشم ما روشن گفتن، کنایه از چیزی عجیب و غریب دیدن یا حادثۀ غیر مترقبه ای اتفاق افتادن. (از آنندراج) : غبار خیل تو چون بر سپهر کحلی شد ستاره ها همه گفتند چشم ما روشن. کمال اسماعیل (از آنندراج). - ، نیز بمعنی چشم روشنی گفتن و مبارکباد گفتن است کسی را که خبر خوشی دریافت داشته یا امر خیری برای او اتفاق افتاده. (از آنندراج) : هان بیعقوب بگوئید که از گمشده ات میرسد پیرهنی چشم تو روشن باشد. حاتم کاشی (از آنندراج). رجوع به چشم روشنی شود
دیدۀ روشن. چشم بینا. مقابل چشم تاریک و دیدۀ تاریک. - چشم ما روشن گفتن، کنایه از چیزی عجیب و غریب دیدن یا حادثۀ غیر مترقبه ای اتفاق افتادن. (از آنندراج) : غبار خیل تو چون بر سپهر کحلی شد ستاره ها همه گفتند چشم ما روشن. کمال اسماعیل (از آنندراج). - ، نیز بمعنی چشم روشنی گفتن و مبارکباد گفتن است کسی را که خبر خوشی دریافت داشته یا امر خیری برای او اتفاق افتاده. (از آنندراج) : هان بیعقوب بگوئید که از گمشده ات میرسد پیرهنی چشم تو روشن باشد. حاتم کاشی (از آنندراج). رجوع به چشم روشنی شود